همانطور که انتظار می رفت گروه های فشار تظاهرات ایرانیان لس آنجلس را به درگیری و خشونت کشیدند. این گروه های فشار به سبک لباس شخصی های بسیجی در ایران در اغلب گردهمایی ها حاضر می شوند و مردم را با اهانت، فحاشی و برخوردهای فیزیکی از تکرار شعارهای داخل ایران و در دست گرفتن پرچم ایران باز می دارند. گروه های فشار پرچم ایران را به خاطر داشتن کلمه ی الله، رنگ سبز را به دلیل ریشه ی اسلامی، موسوی و کروبی را به دلیل تایید صلاحیت شان در شورای نگهبان، و اکثریت مردم ایران را به خاطر سرنگونی نظام سلطنت و اعتقاد به دین اسلام طرد می کنند. پول سلطنت طلب ها، حمایت ایرانیان صهیونیست، نفوذ ایرانیان آمریکایی تبار جمهوری خواه، بی تفاوتی اقوام جدایی طلب ایران، سرخوردگی اقلیت های دینی ایرانی، و عدم درک صحیح برخی گروه های سیاسی از شرایط کنونی ایران این گروه های فشار را در سال های اخیر جری تر کرده است. شنیدن اظهار نظر ایرانیان در رسانه های ایرانی و آمریکایی لس آنجلس مبنی بر دعوت آمریکا به حمله نظامی به ایران در مناسبت های مختلف عادی شده است. گویندگان رادیو ایران در لس آنجلس از مبلغان اصلی مداخله نظامی به شمار می روند، چرا که باور دارند بازگرداندن رژیم سلطنت به ایران از هیچ راه دیگر، حتی کودتای نظامی، امکان پذیر نیست. ایرانیان صهیونیست که اسراییل را وطن اول خود می دانند، به تبع از همقطاران آمریکایی خود که مسیحیان آمریکایی را وادار کرده اند به درخت کریسمس بگویند درخت تعطیلات، بدون توجه به واقعیات جامعه ی ایران با بکار گیری رنگ سبز مخالف اند. ایرانیان جمهوری خواه به پیروی از حزب خود فقط به سود مالی ناشی از یک جنگ دیگر فکر می کنند، حتی اگر این جنگ بر علیه ایران باشد. و سر انجام برخی گروه های قومی و مذهبی از هم اکنون به فکر پرچم استقلال برای مناطق جداشده از ایران هستند. جای خوشوقتی است که این جماعت اینجا هستند و مردم داخل ایران آنها را به هیچ نمی گیرند. اما خطر توطئه ی این اتحاد شوم را باید جدی گرفت.
شاید که پیشرفت مردم ایران در برآورده ساختن حقوق سیاسی و اجتماعی خود چندان قابل ملاحظه نبوده باشد. اما در طول دویست سال گذشته و در جریان انقلاب ها و جنبش های بزرگی چون مشروطیت، ملی شدن نفت، و انقلاب اسلامی هر بار یک قدم به جلو برداشته اند. تدوین قانون اساسی، تشکیل مجلس، استقلال از بیگانگان و الغای سلطنت از دستاوردهای بزرگ ما بوده است. قدم بعدی شاید که پایان خودکامگی و تثبیت حقوق مدنی باشد، و شاید که بیشتر یا کمتر از آن. ولی آنچه مسلم است ما هرگز به عقب باز نخواهیم گشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر