۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

باد، باد مهرگان...

می دانی؟ ما یک عده آوازخوان مبتدی هستیم. یعنی آمده ییم که آواز خواندن را در یک کر ملی بزرگ یاد بگیریم. آمده ییم یاد بگیریم که چطور هزارنفر یا ده هزار نفر می توانند آواز بخوانند و به نظر برسد که فقط یک نفر با صدای بسیار رسا آواز می خواند. ما مبتدی هستیم، با اصواتی ناخوشایند، با اصوات جدا از هم. فقط تمایل به خواندن در ماست. تمایل به گروهی خواندن...این، زمان می خواهد.

ابراهیمی - نادر. باد، باد مهرگان ... (نقل از کتاب هزارپای سیاه، انتشارات جوانه، سال 1348.) همچنین (بازآفرینی واقعیت. انتخاب و حاشیه نویسی محمدعلی سپانلو، چاپ سوم 1351، چاپ نخست انتشارات ایرانزمین 1365، صص 227.)

۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

ماشین مبارزه با بیسوادی

سال 1995 بود. مبارزه با بیسوادی با شدت و سرعت روزافزونی جریان داشت. دولت ها تمام بودجه خود را به مبارزه با بیسوادی اختصاص داده بودند...یک مخترع جوان که از مدرسه حرفه ای فارغ التحصیل شده بود، ماشین "مبارزه با بیسوادی" را اختراع کرد.... آدم بیسوادی را در دستگاه قرار می دادند، دستگاه را روشن می کردند،...پس از یک دقیقه، ان شخص را که باسواد شده بود، از دستگاه بیرون می کشیدند....نزدیک بود کار مبارزه با بیسوادی تمام شود که در اثر غفلت متصدی برق کارخانه دو حادثه ناگوار پیش آمد. حادثه اول این بود که ...بعلل نامعلومی ولتاژ برق ناگهان پایین آمد و نصف شد. تا متصدی از خواب بپرد و متوجه این موضوع بوشد، دستگاه چند هزار دیپلمه و لیسانسیه بیرون داده بود که متاسفانه دراثر کافی نبودن حرارت خوب عمل نیامده بودند و برشته نشده بودند و همه شان خمیر و فطیر بودند. گرچه مطالب کتاب های درسی را بخوبی حفظ شده بودند و بدون یک کلمه پس و پیش همه را بازگو می کردند، با این همه به اندازه خر سرشان نمی شد. حادثه دوم شب بعد اتفاق افتاد. متصدی برق برای محکم کاری ولتاژ برق را بالا برد. در نتیجه، محصولات دستگاه بیش از اندازه حرارت دیدند و سوختند. در خروجی مخزن دستگاه را که باز کردند، ... تعداد بیشماری پروفسورهای لاغر چروکیده پوست و استخوانی با لباس های کهنه و نخ نمایی که به تنشان زار میزد و عینک های ذره بینی ته استکانی که به چشم داشتند، از دستگاه بیرون ریختند، در حالی که با حرارت زایدالوصفی درباره علوم و ادبیات در عصر حجر و ... بحث می کردند....و هیچ چیز حواس شان را پرت نمی کرد. حتی اگر بغل گوش شان آدم هم می کشتند، نه سرشان را برمی گرداندند و نه بحث شان را قطع می کردند....

تنکابنی - فریدون. ماشین مبارزه با بیسوادی. 19/7/1345. (ستاره های شب تیره. نشر شازده کوچولو، 1347.) همچنین (بازآفرینی واقعیت. انتخاب و حاشیه نویسی محمدعلی سپانلو، چاپ سوم 1351، چاپ نخست انتشارات ایرانزمین 1365، صص 177-172.)

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

یادمان دکتر تقی ارانی

از نگونبختی مردم ماست که هنوز آرمان ها و آرزوهای سده پیشین را باید در دل نگاه دارند. آنچه یکسان نمانده است نام بهین کسانی ست که در راه دستیابی به کمترین آزادی ها جان می بازند، و نام آنها که با دستان خون آلود خود را هنوز پیشرو و راهبر و روشنفکر می نامند.

"مبارزه ی ما تنها بر ضد طبقه ی اشراف و زمامداران کنونی نبوده، بلکه نیز بر ضد آن دسته از منورالفکرهاست که گوشه و کنار صوفی منشانه با فلسفه ی ارتجاعی خود به این رژیم امیدوار بوده، و منتظر اصلاحات هستند. این دسته از منورالفکرها با افکار زهرآلود خود من غیر مستقیم به این حکومت خدمت نموده، شریک جنایات این حکومت هستند. "
بیان حق، اعلامیه فرقه جمهوری انقلابی ایران، اروپا: 1927 (1306).

باور نمی کنم پایانی بر این سرنوشت باشد، چون باور به مبارزه دیرزمانی ست جای خود را به سرگرمی های سیاسی و اداهای روشنفکری کسانی داده است که گمان ندارند آزادی ارزش خون داشته باشد.

"کسانی که به انقلاب آتیه ی ایران اطمینان کامل داشته به حکم جریان تاریخ ظهور آن را قطعی می دانند؛ به خوبی آگاهند که توده ی زحمتکش ایران در دقیقه ی آخر فقط بوسیله ی اسلحه ی برهنه قادر به سرنگون کردن رژیم کنونی خواهد بود. "
بیرق انقلاب، ناشر افکار فرقه جمهوری انقلابی ایران، شماره 1، سال اول، اروپا، ژوییه 1928.




مرجع نقل قول ها: شاکری - خسرو. تقی ارانی در آیینه ی تاریخ. نشر اختران، تهران: 1387، ص 71 و ص 289.