۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

باز باید


سی امین سالگرد انقلاب بهانه ای شد برای بسیاری تا از انقلاب بگویند و روایت هایشان. و شگفت آنکه برخی پس از این همه سال هنوز حسرت دوران پادشاه دیکتاتوری را می خورند که مسئول قتل بهترین جوانان و روشنفکران این مردم بود. بهترین استدلال شان این است که جنایات حکومت جدید سند برائت جنایات حکومت قدیم است. استدلال دیگرشان فراهم بودن اسباب عیش و عشرت در دوران طلایی سلطنت است، و آذین کلام شان لباس های فاخر درباریان. گستاخی را به آنجا رسانده اند که آب تطهیر بر سر امثال نصیری و ثابتی می ریزند و فاجعه ها ی سیزده آبان و هفده شهریور را وقایعی پیش پا افتاده می دانند. جای شگفتی نیست که عناصر مرتجع همیشه بوده اند و خواهند بود. هم آنان که از کنار خبر اعدام خرابکاران در روزنامه های شاه بی تفاوت می گذشتند، امروز نیز ضرب و شتم دانشجویان را در جلوی دانشگاه از پیاده رو ها تماشا می کنند و می گذرند. فرداها نیز باز خواهند نوشت که لاجوردی نیز چندان تقصیری نداشت و کسی به درستی نمی داند در تابستان شصت چه گذشت.
ما یک راه بیشتر نداشته ایم و نداریم: انقلاب. هر چند بار که تاریخ تکرار شود، راهی به جز بیرون راندن شاه مستبد نیست. باز باید انقلاب کرد، حتی اگر ارتش مردم بی دفاع را به گلوله ببندد. باز باید شکنجه گران را به دادگاه کشاند و بی هیچ ترحمی به مجازات رساند. باز باید با تمام قوا به فرصت طلبان و اقتدارطلبان نه گفت، و اگر لازم شد به رژیم تمامیت خواه اعلام جنگ داد. باز باید از کشور در برابر بیگانگان دفاع کرد، و باز باید در همه جای دنیا با زورمداران سلطه طلب و جهانخوار در افتاد. بدیهی است که خوش نشینان خواهند نالید که شما آشوبگرانید و به فکر آسایش شکم ما نیستید. بدیهی است که حکومت زور همه را از دم تیغ خواهد گذراند. بدیهی است که حکومت امپریالیزم با تمام قوای تبلیغاتی اش ما را تروریست خواهد خواند. و بدیهی است که راویان خوش خیال از پس سالها در دنج جای روزگاری امن رفتار و کردار ما را به نقد خواهند کشید و با شگفتی خواهند پرسید چرا با ستمگران کنار نیامدیم. اما تاریخ، حافظه ی جمعی نوع بشر، از ما با شرم یاد نخواهد کرد، چون حرکت را در سخت ترین و مصیبت بار ترین شرایط فراموش نکردیم، و حتی هنگامی که در بند بودیم، در دل آرزو نکردیم که ای کاش چون مرده ای بی حرکت می بودیم.