۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

یادمان جنگ

شهروندان حکومت های نولیبرال در حال زندگی می کنند. حرف زدن از گذشته ها را نبش قبر تاریخی می دانند که باید فراموش شود و حرف زدن از آینده را به برهان ما چه می دانیم از گوش می رانند. همه چیز برایشان تازگی دارد، چون از سر صبح شروع می شود و تا شب بیشتر نمی پاید.
گذشته ی ما جنگ با عراق و حامیانش، آمریکا، تمام اروپای غربی، روسیه، تمام کشورهای عربی، و سازمان ملل است. آینده ی ما رویارویی مجدد با عراق بر سر خوزستان، با امارات بر سر جزیره ها، با تمام عرب ها بر سر نام خلیج فارس، با شمالی ها بر سر خزر، با افغانستان بر سر آب، و با سازمان ملل بر سر حق داشتن نیروگاه هسته ای ست.
برای امروز سری به نزدیکترین گورستان محل سکونت خود بزنید، یا فقط نام خیابان های محله تان را بلند بلند با خود بخوانید.
از همین قلم : یادمان باشد
تصویر از آلفرد یعقوب زاده

۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

یاد

بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست
هوشنگ ابتهاج، ه.ا.سایه
به یاد نمی آورم. دیگر به یاد نمی آورم. عاقبت زمان کار خودش را کرد. همینطور خیره شده ام به درون خودم، زل زده ام به تاریکی. چیزی نمانده است برای دیدن. در پی بندی هستم که مرا به ساعتی دیگر پیوند می داد. سررشته ای که از روزهای دور آمده بود و به روزهای دور می رفت. یادش هم دیری است لغزیده است از میان انگشتان خیسم. گمان می کردم کمترین آرش فراموشی ها آرامشی حزن انگیز باشد که به کار مرگ می آید. جای همه ی آن نام ها و نشان ها را هول دلهره ای گرفته است که در تاریکی نشسته است و مرا می پاید. دلتنگی نامی ست خودمانی که به زندگی داده ایم تا نخواهیم آن را به نام های رسمی خوشبختی و سعادت بخوانیم که سخت غریبه می نمایند. وگرنه نام نهادن بر فراموشی های ذهن کاری بیهوده است. نسیمی از پس پرده ای گذشت، سایه ی ماهی در آب شد، و یادی از درون ذهن لغزید. دیگر به یاد نمی آورم.