۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

حسابرسی

دوهفته پیش آمریکایی ها روز سرباز را گرامی داشتند و در این روز از آدمکشان حرفه ای شان که در ویتنام و کره و عراق و افغانستان انسان های بی گناه را به قتل رسانده بودند قدردانی کردند. توجه بفرمایید که هیچ سرباز آمریکایی زنده ای هرگز برای دفاع از کشورش نجنگیده است، همه برای تجاوز به کشورهای دیگر پول گرفته اند. این روز فرصت خوبی بود برای مجازات این آدمکشان حرفه ای و یا دست کم روشن کردن افکار عمومی دنیا، به ویژه ایرانیان شیفته ی آمریکا.
هفته های پیش همچنین اخبار فراوانی از تهاجم های وحشیانه پلیس آمریکا علیه مردم بی دفاع معترض به سیاست های اقتصادی روی شبکه های خبری، از جمله رسانه های آمریکایی، پخش شد. پلیس آمریکا در آخرین اقدام گاز فلفل را در محفظه هایی به بزرگی محفظه های آتش نشانی به روی مردم پاشید. اداره پلیس نیز که هیچگاه پلیسی را به هیچ دلیلی واقعا مجازات نکرده است در یک مورد ده روز مرخصی مامور مسئول را لغو کرد و در مورد دیگر آنان را به مرخصی اجباری با حقوق فرستاد!! دهه هاست که پلیس خوک صفت آمریکا بدون ترس از مجازات دست به هرگونه تعدی و تجاوز می زند تا از منافع ثرومندان دولتمدار آمریکای دفاع کند. بسیار مناسب خواهد بود اگر روزی هم برای گرامیداشت پلیس بگذارند تا در آن مردم بتوانند پلیس های متخلف را مجازات کنند و یا دست کم افکار عمومی را روشن کنند.
خبر دیگر امروز اعتراف سازمان جاسوسی آمریکا به دستگیری جاسوسانش در ایران و لبنان بود. موضعگیری بی شرمانه ی آمریکایی ها به جای پوزش از این عمل بر نگرانی شان از مجازات جاسوس ها و سرمایه های ضبظ شده شان تاکید داشت. دولت ایران هیچوقت نتوانست جاسوسان آمریکایی را به مجازات برساند. اگر اقدام های به موقع سازمان های مسلحی چون مجاهدین خلق نبود همان چند مورد اعدام انقلابی دوران شاه هم به ثمر نمی رسید. شاید حالا زمان آن باشد که به حساب جاسوسان رسیده شود. اگر دولت ایران به خاطر زد و بند های سیاسی تمایلی به این کار نداشته باشد، باید جای سازمان های خلقی را خالی کرد.

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

برای دیدن فقط نور لازم نیست

دوران رودربایستی های سیاسی گذشته است. دولت آمریکا و بسیاری از دولت های اروپایی روشن کرده اند که برای مردم فلسطین حق استقلال قائل نیستند. از آن گذشته دولت آمریکا با تحریم یونسکو به خاطر به رسمیت شناختن دولت فلسطین نشان داده است که برای رای بقیه جهان نیز احترامی قائل نیست. این دولتی است که نه با رای مردم آمریکا که با پول یک درصد جمعیت انتخاب می شود. همین دولت بارها تاکید کرده است که از جنایت های خود علیه بشریت پشیمان نیست و آنها را بخشی از شیوه ی زندگی آمریکایی می داند و به آنها ادامه خواهد داد. از همین رو همواره ضمن تایید بی شرمانه کشتار بومیان و بردگی سیاهان و استفاده از سلاح اتمی و استثمار آمریکای مرکزی و تجاوز مستمر به کشورهای گوناگون و جز آن، بابت هیچ کدام پوزش نخواسته است. در مورد ایران خودمان هم که داستان روشن تر از روز است و باز آمریکایی ها همیشه به تخلفات خود بابت کودتا و راه اندازی ساواک و پشتیبانی از صدام و سرنگونی هواپیمای مسافربری و جز آن اعتراف کرده اند ولی پوزش نخواسته اند. این روزها هم که درست بر خلاف اهداف مردم ایران حرکت می کنند و با تحریم های اقتصادی و تهدیدهای نظامی در عمل محافظه کارترین و دست راستی ترین و نظامی ترین جناح های حکومت ایران را تحکیم می کنند. آیا باید صبر کنیم تا آمریکایی ها به راستی به ما حمله کنند؟ یا مانند بسیاری خوش خیال باشیم که آمریکایی ها به راستی بی گناهند و از روی سادگی به این همه جنایت اعتراف دارند؟ بدیهی است نمی شود از همه انتظار داشت اسلحه به دست بگیرند و از پس آمریکایی ها برآیند. اما می شود انتظار داشت که کسی کالای آمریکایی نخرد. در همین آمریکا می شود به خود زحمت داد و بسیاری از فرآورده ها، حتی نیازهای روزانه، را از شرکت های غیر آمریکایی خرید. می شود انتظار داشت کسی برای آمریکا تبلیغ نکند، دست کم در رسانه های ایرانی. می شود انتظار داشت از رسانه های مستقل دفاع کنیم، چه در ایران، چه در آمریکا، و چه در هر جای دیگر دنیا. می شود از مردم ایران خواست منافع ایران را در نظر بگیرند. مشکل ما از روزی شروع خواهد شد که اقلیت های مذهبی ایرانی برای حفظ حقوق خود به اسراییل رجوع کنند و عشایر ایرانی برای خودمختاری دست به اسلحه آمریکایی ببرند و ایرانیان مقیم خارج از کشور برای درآمد بیشتر و زندگی راحت تر به همکاری و خدمت سازمان های جاسوسی و نظامی آمریکا بپیوندند. آمریکایی ها یادگرفته اند چگونه جنگ را به خارج از خاک خود منتقل کنند. بهترین مقابله پس فرستادن جنگ به داخل خاک آمریکاست، چه با اسلحه، چه با پول، چه با حرف، و چه با اندیشه.