۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

راه آهن

چیزی مانند باژگونه شمردن، یا بگو خواب هول و پرتکان، یا چون لرزش راه آهن
می آید و می رود، نگرانم اگر نیاید، درست مانند آنی که نرود
به یک پایان می ماند، نمایشی که می خواهی در میانه اش بلند شوی بروی، مانده تا برسد به دمی که بشود رفت
همین شدن ها و نشدن ها، رفتن ها و نرفتن ها، شده اند چیزی مانند باژگونه شمردن
یا بگو خواب هول و پر تکان، یا چون لرزش راه آهن زیر پای، و سترگی آهن پاره ای پیش روی

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

رقصی چنین میانه ی میدان


در این روزها که آمریکایی ها و اسراییلی ها شمشیر را از رو بسته اند، هم جای مجاهدین خلق ضد امپریالیست خالی ست تا ژنرال های سیا و موساد را درو کنند، و هم جای بسیجی های پاسدار مرزها تا سربازان مزدورشان را درو کنند. روزگار جوانان بی باک یاد باد و بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت و انقلاب ضد شاهنشاهی و ضد امپریالیستی


تصویر نخست از کیهان 25 بهمن 1357، تصویر دوم از آلفرد یعقوب زاده، و تصویر سوم از ناشناس