۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

هندوراس - کرشمه

در جایی دور از مرکز هر جا، قهوه می کارند و موز و گاهی هم پرتقال که نارنخا می نامندش. واضح و مبرهن است که نه زمین از آن خودشان است و نه دستمزدشان به جایی می رسد. زمین داران ثروتمند کودتاگرانی هستند که کمر به نابودی شان بسته اند. تنها چیزی که برای این مردم مانده است خوشی های کوچک زندگی ست: کافه ای برای نان ذرت و لوبیا و پنیر، گیتاری برای نواختن جلوی در خانه، ننویی برای خواب در میانه ی سرای، و عکس چه گوارا در همه جا.
از هر دیوار و ستونی میلگردها بیرون زده اند برای روزی که طبقه ی دوم بتواند ساخته شود. و در میانه ی همه ی اینها هنرمندی ست که روی دیوار رستوران ها و ابزارفروشی ها طرح های دیواری می کشد، یا دست کم تا پیش از کودتا می کشید، و تعمیرکار خودرویی که حیاط خانه اش به باغهای استوایی پهلو می زند.

بی سبب نیست پلیس های اینجا از شرم نقاب بر چهره می زنند تا شناخته نشوند.

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

هندوراس - درآمد

از هواپیما که می آیی داخل سالن حضور پلیس را احساس می کنی. پرسش های معمول به سبک آمریکایی، از کجا می آیی، برای چه می آیی، کجا می روی و این حرف ها. بهترین پاسخ گردشگری ست تا دست از سرت بردارند. ولی نگاه پلیس ها رهایت نمی کند. پایین که می آیی ارزخرها می آیند سراغت با دسته های اسکناس. و اینها می گذرد تا از فرودگاه بزنی بیرون. حالا وسط پایتختی، جایی مثل زورآباد کرج، فقط بزرگتر. تابلوهای تبلیغاتی اغذیه فروشی های آمریکایی، مک دانلد و مزخرفاتی جز آن، و خودروهای پلیس، گاهی وانت باری با چندین پلیس مسلح در آن، چشمگیرترین مناظر بیرون اند. چشمت که به نور عادت کند، کم کم شعارهای روی دیوار را می بینی که هنوز رویش رنگ نپاشیده اند، و اتوبوس های شخصی مسافربر که اتوبوس دست دوم های مدارس آمریکایی هستند، و باز هم پلیس، سه مسلح بر در هر بانک.
فکر می کنم شاید خیابان های تهران هم بعد از کودتای سی و دو همین حال و هوا را داشته اند، چنان که م. امید سرود: آب ها از آسیا افتاده است، دارها برچیده خون ها شسته اند. از پایتخت می زنیم بیرون به سوی دهی از توابع شهری دور از مرکز در استانی پرت.

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

هندوراس - پیش در آمد

اگر در آمریکا زندگی کنی و بینی ات هنوز خوب کار کند، بوی خون را روی دست هایت احساس می کنی، خون میلیون ها انسانی که با مالیات بر در آمد تو بر زمین افتاده اند و می افتند. یک راه برای شستن این خون مایه گذاشتن برای کمک به همان مردم است. اینگونه بود که فکر کردم می شود تعطیلات را خرج سفری به روستایی دورافتاده در هندوراس کرد تا شاید آب بندی بر رودی ساخت، و شد.
هندوراس مانند تمام کشورهای آمریکای لاتین سرزمین بومیان بوده است. متجاوزان اسپانیایی با صلیب مایاها را به خون کشیدند و قریب سیصد سال بر آن فرمانروایی کردند. سفیدپوستان مسیحی تا امروز غرامتی برای این جنایت نپرداخته اند. استقلال هندوراس در 1821 چندان نپایید و آمریکایی ها بی شرمانه حکومت آن را در 1911 برانداختند. رییس جمهور وقت آمریکا، تفت، حتی سعی نکرد اهداف استعماری خود را از این براندازی پنهان کند. هندوراس پس از هاوایی، کوبا، پرتریکو، فیلیپین، و نیکاراگوا در مسیر تجاوز شرکت های میوه آمریکایی قرار داشت. جرم بزرگ حکومت هندوراس این بود که با بانک های اروپایی کار می کرد و حاضر نشد وام سی میلیون دلاری بانک آمریکایی جی پی مورگان، که تا امروز مردم را می چاپد، بپذیرد. مردم نیواورلئان هنوز تاجر موز یهودی تباری را که جنایات هندوراس را طراحی کرد به خاطر اهدای پولی ناچیز به دانشگاهی و بیمارستانی از محل در آمد سرسام آور موزش در هندوراس ستایش می کنند! وی گفته بود هندوراس کشوری ست که ارزش قاطر در آن بیشتر از ارزش نماینده مجلس است و با سرمایه ی فراوانش از هر دوی آنها بسیار خرید و در مقابل راه آهنی برای هندوراس ساخت که مزارع موز شخصی اش را به بندر وصل می کرد. آمریکایی ها نیز هیچوقت برای این جنایات غرامتی نپرداختند. هندوراس آخرین قربانی براندازی نبود. گواتمالا، ایران، ویتنام، گرانادا، شیلی، پاناما، هاییتی، عراق، افعانستان و بسیاری دیگر همین سرنوشت را داشتند. آخرین دخالت نظامی آمریکا در هندوراس کودتای 2009 بود که برنده ی جایزه ی صلح نوبل، اوباما، آن را اجرا کرد. پس از یک قرن استعمار، اشراف و نظامیان و دوستان آمریکایی شان بر گرده ی مردم سوارند و حاضر نیستند هیچ مسئولیتی در برابر نیازهای طبیعی مردم مانند آب آشامیدنی و یا حقوق آنان مانند آزادی بر عهده گیرند. پایتخت در حد شهرستانی درجه سه یا چهار در ایران است، با یک خودروی نظامی در هر گوشه ی آن و کرکس ها پرنده های آشنای آسمان شهرهای کوچک ترند.

برای دانستن بیشتر از هندوراس، نک. Kinzer, Stephen. Overthrow. Times Books, New York: 2006