"شما
قلاب را فرودادهاید. دیگر هیچ کاری نمیتوان کرد٬ ماهیهای بینوای من!
دیگر جز این کاری برایتان نمانده است که طعمه را هضم کنید. این طعمه به یک
اندازه از چیزهایی درست شده است که از هم جداتان میکند و چیزهایی که به هم
پیوندتان میدهد٬ - اختلافهای سرشتتان٬ نژادتان (که خود بخشی از جاذبهای
است که در شما کارگر افتاده است): شما وقت کافی خواهید داشت که تیغهای
این طعمه را که گلوتان را میخراشد حس کنید! شاید عاقلانهتر آن بود که
رودههای کوچکتان را با آن به سیخ نکشید… ولی دیگر کار از کار گذشته است و
جز با پارهکردن رودههای کوچکتان نمیتوان باطلش کرد…"
رولان٬ رومان. جان شیفته. ترجمه م ا بهآذین. 1378.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر