این روزها بازار پناهندگی های تشریفاتی گرم است و با استقبال رسانه ها نیز مواجه شده است. در این چند ده سال اخیر بسیاری از ایرانیان به دلایل گوناگون پناهندگی را بر مهاجرت ترجیح داده اند:
یکم، گروهی از بیم جان و به دلایل سیاسی از مرزها گریختند و در غبار غربت آن سوی مرزها گم شدند، نه تجلیلی و نه استقبالی. هر از گاهی خبر رحلت شان را در رسانه ها می خوانیم و آه می کشیم. رفقای چپ اغلب چنین سرنوشتی داشتند.
دوم، گروهی طاقت دشواری های اقتصادی و صف های پشت سفارت ها را نداشتند، از مرزهای آشکار و پنهان گذشتند تا کاری بیابند. برخی بعد از سال ها راه آمد و شد به ایران را بازیافتند، و برخی نه. همسایگان مان اغلب چنین بودند. و بودند کسانی از این گروه که دین را بهانه ی پناهندگی اقتصادی و اجتماعی کردند. مسلمانانی که در کشور بیگانه خود را بهایی نامیدند و یهودیانی که با حفظ سرمایه ها و کار و کسب داخل ایران از مزایای پناهندگی آمریکا نیز استفاده می کنند به نوعی متقلبان این شیوه پناهندگی هستند.
سوم، گروهی صف خود را از سربازان مدافع میهن جدا کردند و گریختند. بسیاری از ایشان با پشتوانه پول فراوان سربازی های خود را خریدند و باز خود را از ما دانستند. خیلی هاشان همیشه به رخ مان می کشند که از ونک پایین تر نیامده اند.
چهارم، جماعتی هستند که در تمام این سال ها با رژیم ایران ساختند و پرداختند ولی به هوای بادهای موسمی بادبان را گردشی دادند و به این سو آمدند. حتی برخی خود را روشنفکر و مبارز و آزادی خواه نامیدند و آماده اند تا همراه با جنبشی نوین باز مناصب از دست رفته را بازیابند. در این گروه همه جور آدمی از کارگردان گرفته تا عضو سپاه پاسداران را می شود دید.
پنجم، گروه نه چندان نورسی هستند که نه اهل فرار شبانه از مرزها هستند و نه حاضرند پول بلیت هواپیما را از جیب بدهند. این جماعت خود را به خرج مردم ایران و از سر همراهی با کاروان های ورزشی و فرهنگی به کشور بیگانه می رسانند. برخی حتی سابقه ی کار در نهادهای سوال برانگیزی چون صدا و سیما و وزارت ارشاد دارند، که نشان از زد و بندها و خط و ربط های شان با عوامل رژیم دارد. نه بیم جان داشته اند، نه غم نان، و نه سابقه ای از مبارزه در کارنامه شان دیده می شود. فقط فهمیده اند تا کجا می شود از هر موقعیتی سواری گرفت و کی باید موکب را عوض کرد. تا وقتی در ایران بودند مردم را به هیچ می گرفتند، و حالا که این سو آمده اند مردم این سو را دست انداخته اند.
مهاجرت حق هر انسانی است. پناهندگی از سر درماندگی قابل درک است. اما پناهندگی به خرج خزانه ی ملی قابل بخشش نیست، به خصوص اگر پناهنده تا یک روز پیش از درخواست پناهندگی حقوق بگیر و محرم رژیم بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر