۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

هندوراس - کرشمه

در جایی دور از مرکز هر جا، قهوه می کارند و موز و گاهی هم پرتقال که نارنخا می نامندش. واضح و مبرهن است که نه زمین از آن خودشان است و نه دستمزدشان به جایی می رسد. زمین داران ثروتمند کودتاگرانی هستند که کمر به نابودی شان بسته اند. تنها چیزی که برای این مردم مانده است خوشی های کوچک زندگی ست: کافه ای برای نان ذرت و لوبیا و پنیر، گیتاری برای نواختن جلوی در خانه، ننویی برای خواب در میانه ی سرای، و عکس چه گوارا در همه جا.
از هر دیوار و ستونی میلگردها بیرون زده اند برای روزی که طبقه ی دوم بتواند ساخته شود. و در میانه ی همه ی اینها هنرمندی ست که روی دیوار رستوران ها و ابزارفروشی ها طرح های دیواری می کشد، یا دست کم تا پیش از کودتا می کشید، و تعمیرکار خودرویی که حیاط خانه اش به باغهای استوایی پهلو می زند.

بی سبب نیست پلیس های اینجا از شرم نقاب بر چهره می زنند تا شناخته نشوند.

هیچ نظری موجود نیست: