اخبار و رویدادها یکی پس از دیگری از روی ما رد می شوند و می روند. گاهی بین دو گذر سری بالا می کنیم و دادی می زنیم. این هم یکی از آنهاست، شبیه مطلبی که پیشتر هم در اینجا آمده بود.
سخنرانی دکتر حمید دباشی در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس همانطور که انتظار می رفت چندان تحلیلی نبود. از همین رو جماعت بیشتری نسبت به نشست پیشتر دکتر رامین جهانبگلو در همین دانشگاه آمده بودند. آنچه نظر مرا در آن نشست جلب کرده بود شنیدن آرای گروه پرشماری از ایرانیان تحصیلکرده بود که اهمیت حفظ منافع دراز مدت ملی ایران را در مواجهه ی همزمان با حکومت خودمدار ایران و سلطه طلبان اروپایی و آمریکایی درک کرده بودند. در آن جمع این موضوع به خوبی مطرح شد که مردم ایران، فارغ از مسایل داخلی و حکومتی شان حق دارند از تمام گونه های انرژی استفاده کنند و نیز حق دارند خود را در مواجهه با دشمنان تا به دندان مسلح شان به سلاح درخور مسلح سازند. در سخنرانی دکتر دباشی همین مفهوم در بیانی ساده تر مطرح شد و اهمیت دفاع از تمامیت ارضی ایران تا آنجا مهم شمرده شد که مردم باید با انعطاف پذیری سیاسی برای مقابله با هرگونه تهاجم نظامی و یا تجزیه طلبی، باز فارغ از مسایل داخلی و حکومتی شان، در کنار حکومت مرکزی بمانند. طبیعی است که برای آنکه خواسته های مدنی امروز فدای ضرورت های فردا نشوند، باید ریشه ی تهدید نظامی علیه ایران در خارج از کشور را خشک کرد، و نیز با شناسایی پراکندگی قومی و مذهبی در داخل کشور مفهوم اقلیت در داخل کشور را دگرگون کرد.
چگونگی برگزاری همایش ایران شناسی در سانتا مونیکا و شنیدن برگزیده ای از سخنرانی ها در هفته ی پیش نشانه ای از بحرانی بودن شرایط ایران در اردوی جهانی بود. فشار روانی بنگاه های خبری آمریکایی فرهیختگان و دانشمندان را نیز در موضع دفاعی قرار داده بود تا آنجا که پژوهشگری آمریکایی که از دین شیعه در قرن های هفده تا نوزده میلادی می گفت بارها واژگان خود را از هرگونه شباهت با معانی سیاسی روز شست، و یا حتی یک پرچم ایران به طور رسمی برافراشته نبود، در حالی که کاسبکار یهودی پرچم شاهنشاهی را در غرفه اش گذاشته بود. (بهترین بخش همایش شاید سخنرانی های معماری و شهرسازی بودند که در میان جمع کوچکی از فرهیختگان ایرانی و فرنگی ارایه شدند). زنگ خطر دیگر کم رنگ بودن حضور کارشناسان مقیم ایران و نمایندگان اکثریت مسلمان ایرانی بود. این همان خلایی است که راه را برای نفوذ بیگانگان باز می کند.
و سرانجام از همه این ها که بگذریم خبر حمله اسراییل به ناوگان امدادی برای غزه همانگونه که پیش بینی می شد رسید. حالا که حتی اروپایی های استثمارگر هم اسراییل را به انتقاد گرفته اند، آیا جرات آن را داریم که در کنار حرف حق، گوینده اش هر که می خواهد باشد، بمانیم و فریاد بزنیم اسراییل باید از بین برود؟ باعث شرمساری ست اگر نوام چامسکی در گفتگو با تلویزیون اسراییل و یا نیومی کلاین این حرف را بزنند و ما صدای مان در نیاید. پشتیبانی از جنبش سبز جدا از پشتیبانی از جنبش های روشنفکری جهان، از جمله اسراییل، نیست. مطمئن هستم بنگاه های خبری آمریکا همین روزها توجه جهان را از اسراییل به ایران منحرف خواهند کرد. باید هوشیار بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر