۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

اخلاق

جایی خوانده بودم که اخلاق موضوع پیچیده ای است و شاهد آمده بود که کسی پول ناچیزی را از دیگری می دزدد و در طول سال ها با کار و تلاش آن را صد برابر می کند، حال آنکه آن پول ناچیز با بهره اش بیش از ده برابر نمی شد. پرسش این است که اگر بخواهیم داد را بگستریم، چه مبلغی باید از دزد بگیریم و به دزدزده بدهیم، اصل پول، ده برابر آن، یا همه ی صد برابرشده ی آن. اگر دزدزده همه ی هستی خود را از دست داده باشد، آیا نباید دزد را از همه ی هستی محروم کرد؟ پاسخ آمریکایی به این پرسش این است که آن پول ناچیز در آن زمان مشخص باید دزدیده می شد و حالا هم کار زیادی برای دزدزده نمی شود کرد و اصلا دلیلی برای بازگشت به گذشته ها وجود ندارد. جامعه ی آمریکایی این پاسخ آماده را برای پوشیدن جنایات خود در حق بومیان، سیاهان و ژاپنی تبارها فراهم کرده است و همین امروز نیز در بهره کشی از لاتین تبارها همین پاسخ را در سر می پرورد. آنان باور دارند که همیشه می شود از دادخواهی مردم گریخت به شرط آنکه مردم را به روش ماکیاولی در کتاب شاهزاده تا سرحد مرگ فروداشت. همین باور شکل دهنده ی فرهنگ آمریکایی در برخورد با مردم کشورهای دیگری است که مورد تهاجم آمریکایی ها بوده اند، از جمله هاوایی، کوبا، فیلیپین، نیکاراگوئه، هاییتی، پاناما، ونزوئلا، کره، ویتنام، کامبوج، مکزیک، ایران، شیلی، گرانادا، عراق، افغانستان و البته ژاپن. آمریکایی ها تلاش فراوانی به خرج می دهند تا همه ی این رویدادها را بخشی از گذشته بنامند و سلطه طلبی و زیاده خواهی امروز خود را پنهان کنند. از همین رو از مقایسه افغانستان و ویتنام و یا سیاهان و لاتین تبارها وحشت دارند. همین سیاست را می شود در کشورهای همداستان با آمریکا مانند انگلستان و اسراییل مشاهده کرد. دولت های اروپایی مانند انگلستان هرگز خود را مسئول جنایات انسانی و بربادرفتن زیرساخت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مستعمره های آسیایی و آفریقایی خود، مثلا آفریقای جنوبی، نمی دانند. از همین رو نه تنها از باز پس دادن پول دزدی سرباز می زنند، حتی از کمک های انسان دوستانه به دزدزده ها نیز طفره می روند. اسراییل نیز در طول شست سال گذشته برخورد سفیدپوستان با بومیان آمریکا را در فلسطین شبیه سازی کرده است به این امید که پس از نسل کشی دادخواهی باقی نخواهد ماند. شاید هم صد سال پس از کشته شدن آخرین فلسطینی بنای یادبودی برای فلسطینیان در تل آویو بنا شود، و حتی در مراسمی از یاد آنان تجلیل کنند، مانند تجلیل استرالیا و کانادا از بومیان شان، به شرط آنکه کسی ادعای زمین و جان و مال نداشته باشد. در چنین روزگاری برخوردهای صرفا غیرخشونت آمیز و مبتنی بر قوانینی که دزدان قدیم و رهبران جدید بر جهان تحمیل می کنند راه به جایی نخواهند برد. ناامیدی بسیاری از مردم از هرگونه مبارزه خشونت آمیز یا مسالمت آمیز در برابر دشمنان تا به دندان مسلح قابل درک است. اما امید بستن به اینکه اربابان خودنامیده دنیا با تحول درونی و روحی روش های چندصدساله خود را کنار بگذارند نیز چیزی جز خامی نیست. ناتوانی ما در به دست گرفتن مسلسل دلیل خوبی برای پیروی بی چون و چرا از قوانین مزورانه نیست. باید هزینه های سلطه را برای سلطه گر بالا برد و از هر جنبش در هر گوشه ی دنیا حمایت کرد. این کمترین کاری است که شهروندان آمریکایی و اروپایی می توانند انجام دهند، دست کم تا زمانی که بشود تمام هستی دزد را از او گرفت.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

Ajand aziz
Shooma chera dar usa
zendegi mekone
Khob boro yek jaye degar ke
inghadar
zajr nakeshe baba jan.

Ajand Andazehgar گفت...

ناشناس عزیز، زندگی که همه اش نباید در راحتی بگذرد. انکار نمی کنم که اگر بشود بازنخواهم گشت، اما بودن در اینجا هم خاصیت هایی دارد. یکی این که اگر نشود حکومت آمریکا را عوض کرد، ولی می شود امید بست که شاید جلوی دست اندازی شان به کشورهای دیگر را از درون گرفت.