آمد و شد زندان اوین در این یکی دو هفته زیاد شده است. بدیهی است که آزادی از زندان خوب است و رفتن به بند در این آخر سالی ناخوشایند است. اما آنچه توجه مرا جلب کرده است ارزش ودیعه هایی ست که رفقا برای آزادی موقت گرو می گذارند، حالا چه مال خودشان باشد چه بستگان و آشنایان شان فراهم آورده باشند. من همیشه متوجه بوده ام که خاستگاه مالی من با آنها که آن بالا نشسته اند خیلی خیلی خیلی فاصله دارد و همیشه هم توجیه بوده ام که اصلا همین تفاوت هاست که فساد ساختار حکومتی را آشکار می کند و مردم طبقه ی مرا به عصیان وا می دارد. اما دلخوشی مان هم همیشه این بوده که مثلا زندگی نامه رضایی ها و جزنی و روزبه را بخوانیم و فکر کنیم که ما "مردم" همه مثل هم هستیم. اما این روزها می شود دید که آنهایی که رسانه ها اخبار آمد و شدشان به زندان اوین را می پراکنند و پی می گیرند با وثیقه های چندصدمیلیونی بیرون می آیند. بنده را اگر در اوین از پا آویزان کنند و بتکانند شاید چند میلیونی از جیب خودم و بستگان و آشنایانی - که مایل به آزادی من هستند - بیرون بیاید. تازه این هم از سر نرخ تبدیل دلار است، وگرنه رفقای ساکن ایران من - که ممکن است فعالیت اجتماعی و سیاسی شان آنها را به اوین بکشاند - کارشان به میلیون هم نخواهد رسید. شاید برای همین است که اخبار دستگیری این رفقا به رسانه ها نمی رسد، و خبر آزادی شان هم پخش نمی شود، چون جعل خبر آزادی کسی که وثیقه ندارد شایسته نیست. این جور جاهاست که آب من با ملی مذهبی هایی که پشت به بازار دارند و آمریکایی نشین هایی که اهل بخیه هستند و خلاصه ثروتمندان روشنفکر در یک جوی نمی رود. به ویژه وقتی می بینی دوستان با چندصدمیلیون از کشور می زنند بیرون و تازه با چاپ کتاب خاطرات شان مال رفته را برمی گردانند ، و کارگرانی به خاطر اعتراض به نگرفتن دستمزدهایی بس ناچیزتر از آن هنوز در بندند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر