مرگ، دیوانگی، فراموشی و خواب گریزگاه های چهاردیواری زندگی هستند. بازگشت پذیری این گریز ها در پیوندی تنگاتنگ با اثرپذیری شان است. و شاید تعریف اثربخشی همین بازگشت ناپذیری باشد. هر چهار شیوه ما را از واقعیت زندگی جدا می سازند و از این رو گریزگاه اند. هیچیک پاسخی برای چگونگی رویارویی با این واقعیت ها ارایه نمی کنند. حتی تفسیری برای درک بهتری از زندگی به ما نمی دهند. اما این چهارگانه ما را در شرایط بهتری برای درک فلسفه ی زندگی قرار خواهد داد. شاید بتوان گفت که تنها گزینه ی ما برای چنین دریافتی همین چهارگانه است. و گاهی به نظر می رسد پربازده ترین گزینه ها همان بی بازگشت ترین شان اند، اگر چه که سندی بر این مدعا نمی توان ارایه داد. هر چه باشد درمان رنج های زندگی جز با پذیرش گریزی همراه با ترس و واهمه از آینده و درد غربت و فراق گذشته امکان پذیر نخواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر