۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

هندوراس - فرود

آنچه مردم هندوراس، همانند بسیاری مردم دیگر دنیا، به آن نیاز دارند، یک انقلاب خونین است، اما نه در هندوراس، که در آمریکا. انبوه سیاستمداران پلید، رسانه های فریبکار، بازرگانان خودفروخته، نظامیان وحشی، و پلیس های پست در آمریکا آن را به هسته ای برای تولید انبوه جنایت بدل کرده اند (برای نمونه نک گر ویدال). قدرت روزافزون این جنایت کاران راه را برای هرگونه مصالحه و بیرون شد از بحران بسته است (برای نمونه نک کریس هه جز). سازمان های بین المللی جز مترسکی بازیچه دست این قدرت نیستند و قادرند هر جنبشی را با فراخوانی جهانی سرکوب کنند (برای نمونه نک امپراتوری در آفریقا)، مگر جنبشی مردمی که فریفته ی بازی های روز زیر نام خشونت گریز و جز آن نشود. اگر چه نابودی اسراییل، قلاده دار دولت مردان آمریکا، می تواند راه حلی کوتاه مدت برای رهایی جهان از سلطه ی زور و پول و نیرنگ باشد، اما باید باور کرد که سگ کشی آخرین راه پیش روست. پرسش این است: آیا شهروندان آمریکایی از پس چنین کاری برمی آیند؟ بدون شک این کار از عهده ی مهاجران خارج است. بیشتر مهاجران فریفتگان رویای دروغین آمریکا هستند، یا واماندگانی که یک روز تحصن را نیز نمی توانند تاب بیاورند. گروهی هم از هم اکنون راه مهاجرت از آمریکا را در پیش گرفته اند (نک هافینگتن پست یا آمریکا امروز). می ماند طبقه ی فرودست جامعه ی آمریکایی که همه چیزش را در سی سال گذشته، از دوران زمامداری ریگان تا کنون، چه در دوره دمکرات ها و چه جمهوری خواه ها، از دست داده است: حقوق کار، تحصیل، بیمه اجتماعی، بازنشستگی، و حتی حق بیان. رییس جمهور کنونی بر آن است که با حمایت درباریان کنگره نشین اش آخرین دسترنج مردم آمریکا را که در حساب های پس انداز تامین اجتماعی شان ذخیره شده است به سود شرکت های چند ملیتی آمریکایی بالا بکشد. و همه در آمریکا باور دارند که این کار را خواهد کرد، به این دلیل ساده که وی و همپالگی هایش قدرت مطلق را قبضه کرده اند. این بزرگترین دزدی قرن شاید آمریکایی ها را کمی به خود آورد. نمی دانم، شاید هم ترجیح دهند در توهم ابدی به زندگی ادامه دهند. در این صورت راه گریزی برای هندوراس متصور نیست: جنگ داخلی، انقلاب ناموفق، کودتا، جنگ خارجی، کشتار، فقر، و دیگر هیچ.

هیچ نظری موجود نیست: