دیگر زمین تهی است
{در زلزله ی شهریور 1341}
{در زلزله ی شهریور 1341}
آوخ! زمین به دیده من بیگناه بود!
آنجا همیشه زلزله ظلم بوده است.
آنها همیشه زلزله از ظلم دیده اند!
در زیر تازیانه جور ستمگران
روزی هزار مرتبه در خون تپیده اند
آوار چهل و سیلی فقز است و خانه نیست
این خشت های خام که بر خاک چیده اند!
آنجا همیشه زلزله ظلم بوده است.
آنها همیشه زلزله از ظلم دیده اند!
در زیر تازیانه جور ستمگران
روزی هزار مرتبه در خون تپیده اند
آوار چهل و سیلی فقز است و خانه نیست
این خشت های خام که بر خاک چیده اند!
مشیری، فریدون. سه دفتر. ص 255.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر