مرگ کاکلی
دردنج جای جنگل، مانند روز پیش
هرگوشه ئی می آورد، از صبحدم خبر
وزخنده های تلخ دلش رنگ می برد
نیلوفرکبود که پیچیده با « مَجر».
هرگوشه ئی می آورد، از صبحدم خبر
وزخنده های تلخ دلش رنگ می برد
نیلوفرکبود که پیچیده با « مَجر».
مانند روز پیش هوا ایستاده سرد
اندک نسیم اگرندود، وردویده ست
برروی سنگ خارا مرده ست کاکلی
چون نقشه ئی که شبنم ازاو کشیده ست.
اندک نسیم اگرندود، وردویده ست
برروی سنگ خارا مرده ست کاکلی
چون نقشه ئی که شبنم ازاو کشیده ست.
بیهوده مانده ست ازاو چشم نیم باز
بیهوده تافته ست در او نور چون به سنگ
با هر نوای خوش چو درنگی به کار داشت
اینک پس نواش تن آورده زو درنگ.
بیهوده تافته ست در او نور چون به سنگ
با هر نوای خوش چو درنگی به کار داشت
اینک پس نواش تن آورده زو درنگ.
درمدفن نوایش ازهوش رفته ست
بعد از بسی زمان که بود گوش هوش
یاد نوای صبحش بر جای با هوا
می گیرد آن نوا را خاموشی ئی به گوش.
بعد از بسی زمان که بود گوش هوش
یاد نوای صبحش بر جای با هوا
می گیرد آن نوا را خاموشی ئی به گوش.
نگرفته ست آبی از آبی تکان ولیک
« مازو»ی پیرکرده سراز رخنه ئی بدر
مانند روز پیش یک آرام « میمرز»
پر برگ شاخه ایش به سنگی نهاده سر.
« مازو»ی پیرکرده سراز رخنه ئی بدر
مانند روز پیش یک آرام « میمرز»
پر برگ شاخه ایش به سنگی نهاده سر.
اردیبهشت ماه سال۱۳۲۸
شعر نیما یوشیج، صدا شراگیم یوشیج، http://www.nimayoushij.com/poetry38.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر