۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

زاینده رود

حکایت مکن خوابت را
که می ربایند
شب و مهتابت را

تهران 14/2/1373
دریغا
دریغا نمی دانستیم
که با طنابی پوسیده
و سطلی سوراخ
به چاهی خشک
فرو می شویم
تهران 9/1/1374

سیب
در سینه دلم شکفته و رنگین است
مانند مهی دم زدنم سنگین است
ای دوست بیا ببین دل سرخ مرا
سیبی که تو دندان زده بودی، این است!
 
کرمانشاه 12/4/1380
 

خزانی
خزان،
وزید
گلی به سرخی دنیا
به باد رفت
...
تهران 22/7/1366

سیم چهارم
...
باران بارید
بر سیم چهارم سه تاری کهنه
مشتاقانه
از روی سه تار
ناگاه پرید گله ای پروانه

از من مطلب
آرام و قرار
خارج شده ام
از روی مدار
من سیم چهارمم بر این کهنه سه تار
 
تهران 27/10/1383

زاینده رود
زاینده رود می رود از لا به لای پل
یاد تو روی آب روان است مثل گل
در دوردست
مثل چراغ، خاطره ای خنده می کند
زاینده رود، یاد تو را زنده می کند

اصفهان 29/5/1382

صلاحی، عمران. پشت دریچه ی جهان. انتشارات مروارید، تهران: 1389.

هیچ نظری موجود نیست: