۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

غریق

بامداد، واگن در کف رودخانه آرامش یافته است. نیروی موج در را گشوده است و تو را می برد. بر فراز پیکر تو، مردم هنوز زنده اند. رود را در سراسر روز پی گیر. روی کن به اقیانوس که آیینه ی آسمان است. می خواهی بیدار شوی تا خود را از تصویر اروپا برهانی. اما ناممکن است.
اروپا. لارس ون تریه. 1991.

هیچ نظری موجود نیست: