۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

آونگ

من در میان دو تنفر رفت و آمد می کنم
زندگی ام نوسانی است میان دو پرهیز

آنچه این آونگ را می راند
نه جذبه ی شور است و نه شوق پرواز
رانش دو سوی این آویزگاه است

می گویند تولدم حاصل مرگی نابهنگام بوده است
که مرا در میان تهی خویش سرگران کرده است
و سرنوشت ام در شامگاه عشقی بی بنیاد رقم خورده است
که مرا بر فراز خود به گردش واداشته است

آینده لحظه ای است ایستا بر فراز چاه زمان
و من خسته از رانش های مدام و مانده از جذبه های ناپایدار
در عمق تاریکش سکون را تجربه خواهم کرد
و در ابدیتی بی کشاکش هیچ نخواهم دانست

هیچ نظری موجود نیست: