"من عمدا لغت "آژان" را به جای پاسبان استعمال میکنم، زیرا واقعا اینها پاسبان نیستند. من قبلا هر وقت یکی از آنها را می دیدم که نیمه شب در خیابان ها چرت می زنند، به حالشان تاسف می خوردم. هر وقت به مناسبت عروسی یا عزا یکی از آنها دم در خانه ما پاسبانی می کرد، من به آنها با کمال میل و رغبت پنج قران و یا یک تومان می دادم. برای آنکه آنها را واقعا موجودات بدبختی می دانستم. حتی وقتی با یک نفر اروپایی سر این موضوع که پلیس در تمام دنیا از مردمان بدی تشکیل شده است، نزاع کردم و به او می خواستم ثابت کنم که پلیس ایران هنوز به منافع طبقاتی خود پی نبرده و پاسبانها به مقام اومپن پرولتر (ولگرد) تنزل نکرده اند ... ولی رفیق فرانسوی من متقاعد نمی شد ... و جدا اصرار داشت که پست ترین عناصر امروز پلیس ... را تشکیل داده اند و این مطلب به طور کلی در همه دنیا صدق می کند. اما روز اول که وارد زندان شدم، به حقیقت این مطلب پی بردم. در تمام چهار سال و نیم زندان حتی یک پاسبان هم ندیدم که واقعا وظیفه خود را انجام دهد. وقتی می گویم "وظیفه خود" مقصودم وظیفه وجدانی نیست، اصلا چنین توقعی ندارم. مقصودم وظیفه ای است که حکومت دیکتاتوری به او رجوع کرده بود.
یک نفر پاسبان نبود که نتوان او را با پنج شاهی تا یک تومان و دو تومان خرید. یک نفر پاسبان نبود که واقعا معتقد باشد...
... آژانها مخصوصا برای توهین به زندانی سیاسی تربیت می شدند. این رفتار آژانها با زندانیان یک علت مادی و اجتماعی نیز داشت. چه کسانی در دوره سیاه آژان می شدند؟ آنهایی که در زندگانی معمولی هیچ کار دیگری ازشان برنمی آمد، آنهایی که به کار تن در نمی دادند. اینها مردمان توسری خورده ای بودند و فشار زندگانی روز به روز آنها را توسری خورتر می کرد.
... آن وزیر نماینده ملت ایران در جامعه ملل و آن حاکم قصاب و این صاحب منصب کشیک که من در این فصل به نقاشی تصویر او میپردازم و آن آژان هایی که پنج تومان از زندان می گرفتند و شلاق می زدند و دو تومان از ما می گرفتند و شلاق را به چوب فلکه می زدند و آن مدعی العموم که دست نشانده شهربانی بود و آن وکلا که هر جنایتی را با شور و شعف استقبال می کردند و آن وزراء که غلام حلقه به گوش این دستگاه هستند و بودند، همه به هم می آیند. اگر یکی از آنها چنان نبود که بود، تعجب داشت.
... من در هر مورد این مطلب را تکرار میکنم. زیرا این دروغ که ملت ایران دیگر فاسد شده و از آن هیچ کاری برنمی آید بزرگترین سلاحی است که طبقه حاکمه و بیگانگان دشمن ایران به زیان طبقات زحمتکش و ستمدیده ایران به کار می برند و هر ایرانی با شرفی موظف است که جدا با آن مبارزه کند."
علوی، بزرگ. پنجاه و سه نفر. بی تا. بی جا. (شیوه ی نگارش از آژند است).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر