تا دریا
...
روز و شب کوتاه تر از لحظه پی در پی گذشت
جمعه رفت و شنبه آمد، هفته رفت و ماه گشت
فصل بعد از فصل طی شد، سال بعد از سال رفت
عمر من چون باد از دنبال رفت
*
آنچه اینک مانده جز بیداد،
جز اندوه، جز تشویش نیست
جمع گرم و صحبت یاران مهر اندیش نیست
-!
گوییا، دیگر جهان هم بر مدار خویش نیست!...
*
یک تسلا هست و بس
رود بی آرام را تا کام دریای عدم
یک دو گامی بیش نیست.
جمعه رفت و شنبه آمد، هفته رفت و ماه گشت
فصل بعد از فصل طی شد، سال بعد از سال رفت
عمر من چون باد از دنبال رفت
*
آنچه اینک مانده جز بیداد،
جز اندوه، جز تشویش نیست
جمع گرم و صحبت یاران مهر اندیش نیست
-!
گوییا، دیگر جهان هم بر مدار خویش نیست!...
*
یک تسلا هست و بس
رود بی آرام را تا کام دریای عدم
یک دو گامی بیش نیست.
مشیری، فریدون. از دریچه ماه. چشمه: تهران، 1384.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر